مرا دل ده که من سنگی ندارم


به جز خون جگر رنگی ندارم

سرور درد خود با خویش گویم


که نالان تر ز خود چنگی ندارم

زمن تا صبر صد فرسنگ راهست


ولی من پای فرسنگی ندارم

دهندم پند و بامن در نگیرد


که من عقلی و فرهنگی ندارم